جدول جو
جدول جو

معنی صورت دادن - جستجوی لغت در جدول جو

صورت دادن
انجام دادن، کاری را به پایان رساندن، چیزی را به صورت و شکلی درآوردن، شکل دادن
تصویری از صورت دادن
تصویر صورت دادن
فرهنگ فارسی عمید
صورت دادن
(خوا / خا تَ)
چیزی را صورت چیزی دادن و آنرا بشکل وی در آوردن. مبدل ساختن:
آب خوش را صورت آتش مده
اندر آتش صورت آبی منه.
مولوی.
، در تداول عوام، انجام دادن کاری را. کاری را پایان دادن. معامله ای را خاتمه بخشیدن، دادن سیاهۀ دخل یا خرج. فهرستی از ارقام جزء نوشتن و به کسی دادن. رجوع به صورت حساب شود.
- صورت دادن کار دختری را، مهر از وی برگرفتن. بکارت او را برداشتن.
- صورت دادن کار زن را، آرمیدن با وی. با او هم بستر شدن:
بدو گفتم تو صورت را نکو گیر
که من صورت دهم کار خود از زیر.
ایرج میرزا
لغت نامه دهخدا
صورت دادن
مبدل ساختن، آنرا بشکل وی در آوردن
تصویری از صورت دادن
تصویر صورت دادن
فرهنگ لغت هوشیار
صورت دادن
((~. دَ))
انجام دادن، عمل کردن
تصویری از صورت دادن
تصویر صورت دادن
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از صورت کردن
تصویر صورت کردن
تصویر ساختن، نقاشی کردن، برای مثال هنر باید که صورت می توان کرد / به ایوان ها در از شنگرف و زنگار (سعدی - ۱۵۹)، پنداشتن، تصور کردن، کنایه از چیزی را خلاف واقع نمودن، گزارش دروغ دادن، کنایه از ساختن پیکری شبیه انسان یا چیز دیگر
فرهنگ فارسی عمید
(دَ جُ تَ)
بلعیدن. قورت دادن. رجوع به قورت دادن شود
لغت نامه دهخدا
(رَ تَ)
در تداول، فروبردن. بلعیدن. رجوع به قورت شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از صورت جادو
تصویر صورت جادو
جادو نگاره چهره های در هم و بر هم از جانوران که نگارگران کشند
فرهنگ لغت هوشیار
جدایی یافتن قشر از مغز، بر آمدن قشر نازکی از پوست بدن در بعضی از امراض و افتادن آن، اظهار ما فی الضمیر کردن درد دل گفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صورت کردن
تصویر صورت کردن
تصویر چیزی را کشیدن نقاشی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قورت دادن
تصویر قورت دادن
بلعیدن بلع کردن 0 یا قورت دادن آب دهان 0 فرو بردن بزاق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غورت دادن
تصویر غورت دادن
ژوتاری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قورت دادن
تصویر قورت دادن
((دَ))
بلعیدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از صورت کردن
تصویر صورت کردن
((~. کَ دَ))
به وهم انداختن، به گمان انداختن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از عودت دادن
تصویر عودت دادن
پس فرستادن، پس دادن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از مشورت دادن
تصویر مشورت دادن
Advise
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از مشورت دادن
تصویر مشورت دادن
conseiller
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از مشورت دادن
تصویر مشورت دادن
memberi saran
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از مشورت دادن
تصویر مشورت دادن
ให้คำแนะนำ
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از مشورت دادن
تصویر مشورت دادن
kutoa ushauri
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از مشورت دادن
تصویر مشورت دادن
助言する
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از مشورت دادن
تصویر مشورت دادن
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از مشورت دادن
تصویر مشورت دادن
לייעץ
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از مشورت دادن
تصویر مشورت دادن
조언하다
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از مشورت دادن
تصویر مشورت دادن
tavsiye etmek
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از مشورت دادن
تصویر مشورت دادن
beraten
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از مشورت دادن
تصویر مشورت دادن
सलाह देना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از مشورت دادن
تصویر مشورت دادن
consigliare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از مشورت دادن
تصویر مشورت دادن
aconsejar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از مشورت دادن
تصویر مشورت دادن
adviseren
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از مشورت دادن
تصویر مشورت دادن
радити
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از مشورت دادن
تصویر مشورت دادن
советовать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از مشورت دادن
تصویر مشورت دادن
doradzać
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از مشورت دادن
تصویر مشورت دادن
aconselhar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از مشورت دادن
تصویر مشورت دادن
مشورہ دینا
دیکشنری فارسی به اردو